خسته ام

میخواستم یلدای 1400 باهات خاطره بسازم ساختم ساختیم برامون ساختن خسته ام...

دوباره بیستم فروردین شد.....

پارسال رو یادته مصطفی؟

دومین سورپرایز تو بود!

و اولین و اخرین باری که من بهت گفتم مصطفی مرخصی بگیر بریم بیرون!

نزدیک ۵ صبحه و من با یاداوریش چشمام داره مثل چشمه میجوشه....

دوستت دارم همه کسم 

دوستت دارم مصطفای من...

خسته ام...

نزدیکتم 

اونقدر نزدیک که دلم میخواد پای پیاده راه بیوفتم تا خونه تو

در بزنم و هر کس که غیر از تو اومد جلوی در بهش بگم میدونی خیلی خوشبختی؟

داری تو خونه ای نفس میکشی که عطر تن مصطفای من توشه...

نفس کشیدن تو این هوا ارزوی تک تک ثانیه هامه 

قدرش رو بدون

خسته ام...

اخرین روزی که از فاصله نزدیک دیدمت ۲۴ بهمن بود و امروز ۲۴ فروردین ۱۳۹۹...دو ماه کامل بود که از نزدیک ندیده بودمت مصطفی!همش از راه دور...کی فکرشو میکرد امروز وسط شهر بین مردمی که با ماسک و دستکش بیشتر خسته ام...ادامه مطلب

آدمیزاد سختشه که بگه "به من توجه کن"...

برای همین قیل و قال راه میندازه. عصبی میشه. داد میزنه. قهر میکنه.

 با خودش و زمین و زمان لج میکنه. برای اینکه به چشم بیاد. برای اینکه دیده شه!
تو فقط میبینی که چشماشو میبنده و داد میزنه و هیچی نمیشنوه؛

ولی در واقع اون داره میپره و دستاشو تکون میده و میگه "هی! من اینجام! ببین منو!"
داره میگه "به من توجه کن."
و میدونی چقدر درموندست این جمله؟؟؟

سراسر استیصاله وقتی به زبون بیاد؛ اگه به زبون بیاد؛ دیگه گفتن و نگفتنش، فرقی نداره...

هیچ فرقی!

 

خسته ام...

چقدر صدات خوبه لعنتی...چرا گذاشتی حس کنم این چند وقت دلت برام تنگ نشده بود؟میدونی چه دردی داشت؟ من معتادم به تو مصطفی! مگه معتاد چیه خب؟ همینه دیگه ...کسی که چشم باز میکنه دست و صورت نشسته میپره تو صف خسته ام...ادامه مطلب

برید به هر کی که قلبتون براش میتپه با صدای بلند بگید که دوسش دارید 

یه جور که غرق لذت بشه .....

بهش بگید دوسش دارید!

اخه شهر بوی مرگ گرفته....

خسته ام...

پارسال تو همین شب بود که تصمیم گرفتم برات بنویسم مصطفی...

لیله الرغائب....

اولین پست وبلاگمون شد از لیله الرغایب تا تولد تو ...

از شب آرزوها شروع کردم تا روز تولدت بهت این وبلاگ رو هدیه کنم 

شب ارزوهاس....

از خدا میخوام تنت سالم باشه

خودت و خونوادت

این گیر و گرفتاریای اخیر حل بشه

و دلت پر از عشق....

خسته ام...

شده اونقدر محو 
چشمهاش باشین 
که صداش رو نشنوین؟
نمیدونین چه لذتی داره.....
دلتنگشم ...

خسته ام...

دردیست مثل مردن کان را دوا نباشد 

پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن؟

خسته ام...